آیا هنوز هم می توان از اتاق فرح پهلوی با یک تلفن سکه ای به دیگران زنگ زد؟

آیا هنوز هم می توان از اتاق فرح پهلوی با یک تلفن سکه ای به دیگران زنگ زد؟

پا به کاخ سبز که گذاشتم هیچ چیز سرجایش نبود.نه فرشها و نه تابلوها نه مبلمان و نه قاشق و چنگالها ،در حال تعمیر مجموعه کاخ موزه سعد آباد بودند و مردمانی که برای بار اول به این مجموعه زیبا آمده بودند تقریبا دست خالی باز می گشتند.ورود به طبقه دوم کاخ هم ممنوع بود.یعنی جایی که دوازده سال پیش من و عایشه و زیور واشرف واگر درست به خاطر داشته باشم لاله و عزیزه هم بودند از آنجا بازدید کردیم .در اوج شادابی و جوانی در اتاقهای کاخ سرک می کشیدیم و صدای خنده اکیپ زیور و عایشه تمام کاخ را پر کرده بود.تخت زیبای شاه و شاهبانو و پوست پلنگی که در پای تخت انداخته شده بود بیشتر از باقی چیزها توجه مان را جلب کرد.امسال به جز اتاق بیلیارد شاه که دست نخورده بود تقریبا همه اتاق ها را خالی کرده بودند.آن سال اما همه چیز سر جایش بود بازدید کنندگان کاخ از چند دختر جوان پر شروشور هم که از تبریز آمده بودند بازدیدی می کردند.و با لبخند از کنارمان می گذشتند.وقتی از کاخ سبز بیرون آمدیم کنار چکمه بزرگ رضاشاه کیوسک تلفنی بود که با دوریالی کار می کرد.دوریالی خیلی وقت بود منسوخ شده بود اما در کاخ این کیوسک عتیقه وسیله ای شد برای تفریح ما که سالها بود چنین چیزی ندیده بودیم.درست خاطرم نیست کدامیک از اعضای گروه ملکه بزرگ تاریخ زیور نیامده بود که عایشه از همان کیوسک کذایی و با سکه دوریالی به او زنگ زد و با صدای بلند و همان خنده های تکرار ناشدنی اش در تاریخ به اضافه جیغ بنفش مخصوصش فریاد می زد که من از اتاق خواب فرح زنگ می زنم! پایم را از کاخ سبز بیرون می گذارم با اشتیاق دنبال همان کیوسک تلفن می گردم چکمه رضاشاه همانجا با ابهت ایستاده ولی عایشه کجایی تلفن سکه ای دیگر وجود ندارد.نه دیگر نمی توان با یک تلفن سکه ای از اتاق فرح پهلوی زنگ زد و به زمین و زمان و به خوب و بد دنیا خندید.به قول بزرگی هیچ گاه به خانه دوران کودکیتان سر نزنید آنچه آنجا می یابید اسباب بازیهای دوران کودکی است اما کودکی هایتان را هرگز آنجا باز نمی یابیدامیدوارم بر و بچه های سر حال تاریخ 76 خنده هایشان را هرگز گم نکنند.و کاخ شادیهایشان همیشه پر از کیوسک و پوست پلنگ باشد.از لاله عزیز خواهش می کنم اگر در مورد بچه هایی که به کاخ آمده بودند خاطره ام خوب یاری نکرده مطلب را تصحیح کند.

(حسین پور)



نظرات شما عزیزان:

عرفانی
ساعت21:33---27 دی 1391
زینت جان یادمه برای نمایشگاه کتاب اومده بودیم تهران و من همش خونه عمه ام بودم و حتی نمایشگاه هم با دختر عمه هام رفتم ولی شما همه کاخ سعد آباد رفته بودید بنابراین هیچ اطلاعی از این خاطره خوش ندارم ولی این کیوسک تلفن و زنگ زدن از اطاق فرح تا مدتها نقل مجلس بود و می خندیدیم . دلم برای برای عایشه و زیور تنگ شد اگه نبودند این هه خاطره شاد نداشتیم . هر دو مشغول بچه های کوچکشان هستند.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, ] [ 1:18 ] [ ]
[ ]